روز اول بعد از پیوند که بهوش آمدم تا صبح نتوانستم بخوابم فکر میکردم به تمام اتفاقاتی که افتاده بود واقعاً نمیدانستم سپیدی صبح را خواهم دید یا نه فرشته که میدانست به کتابهای انگیزشی علاقه خاصی دارم چند کتاب انگیزشی و دفترچه و خودکارم را روی میز کنار تختم گذاشته بود میخواستم دفترچه و خودکار را بردارم و بنویسم؛ ولی با کوچکترین تکانی درد تمام وجودم را فرامیگرفت وقتی صبح شد سعی کردم خودم را به دفترچه و خودکار برسانم؛ ولی پرستار صدایش بلند شد.
ارژنگ نمیتونی بنویسی، باید کمی تحمل کنی تا حالت بهتر بشه، از پرستار خواهش کرم فقط چند جمله کوتاه، پرستار مهربان نگاهی از سر دلسوزی به من انداخت و دفترچه و خودکار را به من رساند.
و من شروع کردم به نوشتن جملاتی که از عمق وجودم میجوشید.
این متن ها ده روز اول میباشد و بقیه روز ها را در کتاب صد و هشتاد روز شکرگزاری میتوانید ببیند.
روز اول
سلام مهربانترین دوست من
مهربان من امروز یکی از زیباترین روزهای زندگی من است.
خالق اینهمه زیبایی، من امروز وقتی سپیدی صبح را دیدم شگفتزده شدم از این فرصت دوباره برای زیستن.
با چشمانی اشکبار و دستانی لرزان مینویسم دوستت دارم
تصورش را هم نمیکردم تنفس بدون هیچگونه لوازم جانبی اینهمه شگفتانگیز باشد.
چه زیباست زندگی
نمیدانم چرا اشکهایم بند نمیآید
فقط میتوانم بگویم دوستت دارم
روز دوم
مهربان من سلام
سلامی به گرمای وجود مهربان و بخشندهات
چه زیباست امروز
هرآنچه شادی و شادمانی است، از برکت حضور توست…
قلبم را متبرک گردان تا عاشقانه ملودی بودن و انسانیت را بسرایم.
همین که نور خورشید امروز بهصورت من تابید برای من بس است.
من هیچ وقت از تو هیچ چیزی نمیخواهم همین که بودنت را در کنارم احساس میکنم برای من بس است.
دوستت دارم
روز سوم
خدای مهربانم!
شکرت که فرصتی برای زیستن دارم.
شکرت که میتوانم به بهراحتی بدون هیچ دستگاهی از این هوا تنفس کنم
شکرت برای عزتنفسم و رابطه زیبا و پرعشقم با معبودم
شکرت برای ورودیهای زیبا و مثبت ذهنم
خدای مهربان! من بهخاطر بدن سالمم از تو سپاسگزارم…
از اینکه قلمی برای نوشتن سپاسگزاریهای آرامبخشم دارم سپاسگزارم…
پروردگار مهربان من، عاشقانه سپاسگزارم برای اینهمه زیبایی.
دوستت دارم
روز چهارم
معبودم! شکرت که هستی
مرا به حریم امنت بپذیر…
روح و جان مرا تطهیر کن… با نور شفابخشت…
مرا در جریانی قرار ده تا هر لحظه به تو نزدیک و نزدیکتر شوم…
ظرف اقتدار مرا از منبع بیکران اقتدارت پر کن.
امروز تقدیرم را به دستان تو میسپارم…
هر آن گونه که میخواهی بنواز.
راضی بودن به رضای تو زیباست…
اینگونه میتوانم احساس عشق را در تمام سلولهای بدنم بیفزایم…
مهربان من دوستت دارم
روز پنجم
سلام پروردگار مهربان من!
به لطف تو امروز آنقدر باشکوه و قدرتمندم که هیچچیز نمیتواند، مرا شکست بدهد، سلام میکنم به روشنایی روز، سلام به امیدواری و به عشقی که درجان من دمیده شده.
ای مهربانترین!
امروز هم احساس مرا عالی
اندیشهام را زیبا و صبح مرا پر از انرژی مثبت بگردان.
امروز دروغم ها را، باورهای محدودکننده را، همه آرزوهای غیرحقیقی را، فقر و تنگدستی را، چونوچرا و اگر را، گذشته را، رابطههای بیاثر را، همه را رها میکنم، چون به تو اعتماد دارم. خدایا شکرت…
مهربانترین مهربانها. دوست مهربان من.
دوستت دارم
روز ششم
به لطف معبودم، از تمام طوفانها و مشکلات زندگیام، درسی بزرگ فراگرفتم که:
“هیچ چارهای جز قویبودن وجود ندارد”
معبود من!
مهربانترین مهربانها، امروز به یاری تو در هر شرایطی باشم، قویبودن را انتخاب میکنم.
چه در بیماری، چه در کار، چه در روابطم، چه در زندگی در تمام خوشیها و ناخوشیها.
وقتی تو کنارم باشی، من هم باروحیه قدرتمند برای هر کاری چارهای مییابم، خدای مهربان من شکرت.
دوستت دارم
روز هفتم
دلبرا! نام تو پناه است، نگاه تو امان است
آغوش تو، دلبازترین جای جهان است…
تو آرام جان منی…
تنها ناخدای کشتی زندگی من هستی
هرگز با ترسهایم مانع هدایتت نمیشوم
اگر در راه تحولم زخمی رسید
یقین دارم حکمتی در آن پنهان داری
پس در آن زخم هم لذتی هست که در مرهم نخواهد بود
دوستت دارم مهربانترین من
روز هشتم
سلام جانان من
چه زیباست امروز.
شکر برای تپیدن قلبم
شکر برای تکتک نفسهایم
شکر برای این فرصت دوباره.
شکر برای این زندگی زیبا.
مرسی که همیشه همراه و حامی من بودی و هستی
دوستت دارم از صمیم قلب برای این فرصت دوباره
مهربان من عاشقانه میپرستمت.
دوستت دارم مهربانترین مهربانها
روز نهم
روزم را آغاز میکنم به نام خدایی که هر آنچه او میخواهد… خوبترین است و آنچه مرا میآزارد نفس من است.
خودم را اصلاح میکنم و آنچه باید را به انجام میرسانم…
عزیزترینم!
مراقب دستانم باش… که جز بهسوی تو بالا نرود…
مراقب قلبم باش… که فقط خانه محبت تو باشد.
الهی!
مهربان من. معبود من. مهربانترین دوست من چه زیبا میشد اگر صلح و مهر و عشق هر روز صبح به همراه نور و روشنایی بر جهان میتابید.
دوستت دارم
روز دهم
سلام مهربانترین من
امروز مات و مبهوت اتفاقی بودیم که افتاده بود
فقط یک چیز میتوان گفت
این بار شرمنده شدم
برای من و خانوادهام باورکردنی نبود بدون پرداخت هیچ هزینهای از بیمارستان مرخص شوم. حسابدار میگفت حساب شده
با این که برای چندمین بار پرسیدند؛ یعنی چی حساب شده ولی جوابشان همان بود.
ده روز از پیوند گذشت و امروز این شگفتی تکمیل شد
فرشته گفت اگر تا آخر عمرت هم شکرگزاری کنی کمه.
مهربان من متشکرم که همیشه در تمام لحظات همراه من هستی.
دوستت دارم